نحوه مدیریت استرس در اداره و محل کار
ژانویه 19, 2019ترس از کودک نمایى یا اتلوفوبیا (Atelophobia) چیست؟
ژانویه 27, 2019تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط هر فرد به چه میزانی است ؟ برداشت فردی و عکسالعملی که هر یک از ما در زندگی خود نشان میدهیم در تعاملات ما با والدین، حوادثی که در دوران کودکی خود حس کردهایم و زندگی خانوادگی ما ریشه دارد. به گونه ای تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط ما به طور مستقیم می باشد.
برخی از روانشناسان اعتقاد دارند که تا هشت سال اول زندگی، شخصیت انسان و برنامهریزی احساسی او تا حدود ۸۰ درصد شکل گرفته است که این شکلگیری از بدو تولد تا پنج سالگی پایهریزی شده است.
یعنی تا ۵ سالگی حدود ۵۰ درصد از شخصیت شکل گرفته که پس از آن در جهت تکمیل پیش میرود، اما این ویژگی به این معنا نیست که همه اتفاقات زندگیمان را به شکلگیری شخصیت در دوران کودکی نسبت دهیم.
در نحوه تصمیمگیری و برنامهریزی احساسی موارد مختلفی تأثیر دارند که یکی از آنها وقایع دوران کودکی میباشد که این مطلب تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط را نیز مشخص می نماید.
بررسی این مورد نیز قبل از ازدواج به جهت انتخاب صحیح توصیه می شود.
دوران کودکی و نیازهای اولیه
دو نیاز اصلی که هر کودک در خانواده دارد عبارت است از:
- عشق و محبت و توجه پدر و مادر را دریافت کند.
- پدر و مادرش به یکدیگر محبت کنند و عشق بورزند.
این دو نیاز همواره در مراحل بزرگسالی نیز با ما همراه هستند و اگر برآورده و ارضا نشوند احساس ناکامی میکنیم.
در حقیقت ما به دنبال برآوردن ناکامیهایی خواهیم بود که در دوران کودکی برای ما پیش آمدهاند. در انتخابهای عاطفی خود نیز بهطور ناخودآگاه سعی در جبران ناکامیهای دوران کودکی خود داریم. این از تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط ما می باشد.
طبق مکتب گشتالتیها (نوعی از مکاتب روانشناسی) که به کلگرایی عقیده دارند انسانها در طول زندگی به دنبال آن هستند تا ناتمام خود را تمام کنند. ما انتخابها و تصمیمهایی را بهطور ناخودآگاه خواهیم داشت که با تجارب دوران کودکی ما ارتباط دارند.
منظور از تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط آن است که اگر در دوران کودکی پدر یا مادر ما به عنوان مثال فردی معتاد ولی مهربان بودهاند، تصمیم درست و آگاهانه آن است که فردی را انتخاب کنیم که معتاد نباشد ولی مهربان باشد اما تصمیم ناخودآگاه به دو صورت میتواند باشد که با فردی شبیه به خصوصیت والد را انتخاب میکنیم و یا فردی متضاد با خصوصیات والد.
البته بستگی به این دارد که با یادآوری کلمه خانه چه چیزی در ذهن ما نقش می بندد؟ پس با توجه به بررسی آن میتواند تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط را مورد بررسی قرار داد.
تداعی کلمه خانه و بررسی تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط
دوران کودکی خود را به یاد بیاورید و خانه را در آن دوران تصور کنید.
با تصور کلمه خانه چه چیزی به ذهن شما خطور میکند؟ خانه مظهر عشق و گرمی و روابط نزدیک اعضا با یکدیگر است. خانهای که در زمان کودکی ما شکل گرفته با عشق در ذهن ما ارتباط دارد.
اولین تجربههای ما از عشق در خانه و خانه منبع آن عشق بوده است. به این صورت عشق همواره با تجارب مربوط به خانه در دوران کودکی مرتبط است.
هر رویدادی که در خانه وجود داشته اعم از عشق و محبت و توجه و نوازش و یا دعوا و کشمکش و زد و خورد و قهر و بیتوجهی همه این عوامل میتواند در انتخابهای ناخودآگاه ما تأثیر داشته باشد و به طور کلی تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط ما باشد.
ارتباط نزدیک خانه در دوران کودکی و عشق در ذهن ما به صورتی است که در بزرگسالی با انتخابهای عاطفی و عشقی سعی در برگشت به خانه دوران کودکی را داریم. گویا میخواهیم آن دوران را دوباره تکرار کنیم. راز بسیاری از روابط احساسی و عشقی همین بازگشت به خانه دوران کودکی است.
مثلاً اگر کودکی دارای والد مهربان و با محبت اما فقیر باشد احتمالاً در دوران جوانی نیز بهطور ناخودآگاه عاشق فردی میشود که فقیر اما مهربان است، تا بدین صورت به خانه دوران کودکیاش بازگشت کند و آن دوران را دوباره تکرار کند. اما همواره خانه برای ما محل عشق و محبت و گرمی نبوده است.
ممکن است ما در خانهای بزرگ شده باشیم که سراسر جنگ و بحث و زد و خورد و بیتوجهی بوده است و از والدین نه تنها محبت و عشق و توجه دریافت نکردهایم بلکه مورد بیمهری و تنبیه مداوم و بیاعتنایی نیز قرار گرفته باشیم.
با توجه به تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط ، گاهی به دلیل بیتوجهیها و بیمهریهای والدین با ما در خانه آنها را به عنوان والدین خود نپذیرفتهایم و همواره به مادر خود به چشم نامادری یا با پدر خود به چشم ناپدری نگریستهایم.
بنابر عقیده گشتالتیها انسان به دنبال کامل کردن ناتمامهای خود است و هر آنچه در کودکی باعث ناکامی ما شده است در دورانهای بعدی زندگی به نوعی به دنبال انتخابهایی هستیم تا این ناکامیها را جبران کند و در پی آن به آرامش دست پیدا کنیم.
مثالی برای بررسی تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط
در ادامه مثالهایی را عنوان خواهیم کرد تا به شکل بهتری بتوان این موضوع را درک کرد.
بهزاد در خانوادهای بزرگ شده که مادر به شدت تسلط بر روی اعضای خانواده دارد. کمالگرا و سختگیر و انتقادکننده است. از کودکی عشق وتوجه لازم را به او ندارد و او را مورد بیمهری قرار میدهد.
بهزاد به یاد میآورد که در کودکی مدام با همسالانش توسط مادر مقایسه میشده است و همواره از او انتظارات زیادی داشته است.
به او محبت مادری نداشته و آغوش و نوازش و بوسههای خود را از او محروم میکرده است. چنانچه خطایی از او سر میزده به شدت تنبیه میشده و بیمهری مادر به او بیشتر شده است. بهزاد تصویر منفی از مادر خود در ذهن دارد.
او به یاد میآورد که در دوران نوجوانی چند بار تصمیم به فرار از خانه را داشته است، اما به دلیل ترس نتوانسته این تصمیم را عملی کند. اکنون که به سنین جوانی رسیده است لیسانس خود را در رشته معماری گرفته است و دوباره مشغول تحصیل در رشته زبان میباشد در کنار تحصیل به ورزش حرفهای میپردازد.
خیلی زود، کار مستقل برای خودش ایجاد کرد و در کارش موفق شد اما روح او زخم خورده است. از تمام موفقیتهایی که به دست میآورد احساس رضایت کافی نمیکند و سعی میکند تا دوباره بیشتر و بهتر عمل کند.
در ناخودآگاه خود، خود را فردی نالایق احساس میکند که باید برای دیده شدن در هر زمینهای فعالیت عالی داشته باشد. با تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط وی تاکنون چندین مورد فرصت آشنایی با دختران را داشته که همگی ناموفق بودهاند.
او هنگامی به مشاور مراجعه میکند که از به سرانجام نرسیدن این رابطهها خسته شده است. او بیان میکند که از صبح زود درگیر فعالیتهای مختلف در زمینههای گوناگون کار، درس، و ورزش میباشد تا بتواند روح خود را آرام کند زیرا حس میکند برای اینکه مورد قبول واقع شود باید بهترین باشد.
او بیان میکند که نمیداند چرا نمیتواند رابطهاش را با جنس مخالف مدت طولانی ادامه دهد. بهزاد میگوید با هر دختری که آشنا میشود در ابتدای کار همه چیز عالی و فوقالعاده است، من به خوبی میتوانم زندگی رویایی با او را در ذهنم تجسم کنم، به خوبی احساساتم را بیان میکنم و او را با اعمال و حرفهای خود به شدت شیفته خود میکنم اما ناگهان هنگامی که مطمئن میشوم او را عاشق خود کردهام رفتارم تغییر میکند و در نهایت ناباوری به سردی و بیتوجهی روی میآورم و او را رها میکنم!
بارها تصمیم گرفتهام رابطهام را حفظ کنم اما هر بار نتوانستهام. حس میکنم در اعماق وجودم از زجر کشیدن و رنج بردن آن دختر احساس آرامش میکنم اما در واقع نمیخواهم باعث آزار و رنج او و یا فرد دیگری باشم.
این برای من هم رنجآور است اما واقعاً نمیتوانم به غیر از این شکل رفتار کنم. گاهی پیش آمده که دختر مورد نظر به شدت دلشکسته شده و با خواهش و اصرار سعی در شکلگیری دوباره رابطه دارد، اما من روی خواستهی او پا میگذارم و از اینکه التماس او را میبینم قلبم میشکند اما حس میکنم در درون روحم از این وضع خوشحال میشوم و این تعارض مرا آزار میدهد.
با بررسی دوران کودکی بهزاد و تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط مشخص شد که بهزاد از آن زمان بیشترین چیزی که به خاطر دارد بیمهری و شماتتهای مادر است.
او از تأمین عشق و محبت مادر ناکام مانده است. تمام تلاشهای بیوقفه او در جوانی ناشی از احساس عدم لیاقتی است که بهطور ناخودآگاه حس میکند او فکر میکند اگر در همه زمینهها عالی نباشد مورد قبول واقع نمیشود.
بهزاد در ارتباط با جنس مخالف موفق جلو میرود اما تا اینکه فرد مقابل را عاشق و شیفته خود میبیند با رها کردن او به نوعی از مادر خود انتقام میگیرد.
ضمناً با کامل عمل کردن در زمینه کار، ورزش و تحصیل قصد دارد تأیید دیگران و توجه آنها را دریافت کند وقتی بهزاد با جنس مخالف ارتباط برقرار میکند در ناخودآگاه خود فردی شبیه مادر را میبیند که توانسته علاوه بر خردهگیریها و شماتتهای همیشگی او توجه و علاقه او را به خود جذب کند و پس از اینکه محبت او را جذب کرد او را رها میکند و با این کار ناکامیهای گذشته و بیمهریهای مادر را جبران میکند.
عشق برای بهزاد برخلاف شیوهی برگشت به خانه است او همواره به سمت افرادی از جنس مخالف جذب میشود که سهل گیرند و از او انتقاد نمیکنند، بلکه به او توجه نشان داده و با کلمات و رفتار، مهر و محبت بیدریغ خود را نصیب او میکنند.
در اینجا بهزاد بهطور ناخودآگاه وضعیت فرار از خانه را برای عاشق شدن انتخاب میکند، یعنی فردی مخالف با شخصیت والد او در کودکی میباشد و او از آنجا که هیچگاه نتوانسته رضایت مادر را کسب کند و مخالفت و اعتراض خود را نشان دهد با رها کردن دختری که با او رابطه آشنایی دارد از مادر و بیتوجهیهای او انتقام میگیرد.
انتخابهای ما در بزرگسالی با توجه به تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط یا به صورت انتخاب آگاهانه است و یا ناخودآگاه. در حالت ناخودآگاه فرد دو حالت دارد: یا وضعیت بازگشت به خانه را انتخاب میکند یا فرار از خانه.