برگزاری کارگاه تفسیر آزمون MMPI-2
می 1, 2016کلمات کجای مغز ما ذخیره می شوند؟
می 3, 2016شاید شما به عنوان والد کودک مشاهده کرده باشید که مدتهای زیادی فرزندتان از شما می خواهد که یک نوع بازی خاص که او بدان علاقه دارد را با او انجام دهید، و یا هر شب موقع خواب، یک قصه تکراری که شاید بارها برایش خوانده اید و یا گفته اید را بازگو کنید. این قضیه ممکن است تا بدانجا ادامه پیدا کند که شما از این تکرار خسته شوید، و یا حتی متعجب شوید ، چرا که این تکرار با روحیه تنوع طلب کودکتان در تناقض است؛ و یا حتی با روحیه خلاق کودکتان جور در نمی آید؛ گاهی همین تصورات موجب می شود که وسوسه شوید بازی یا قصه جدیدی برای کودکتان رو کنید که شاید بنظر خودتان هیجان انگیز تر باشد. ولی در همین نقطه است که والدین باید به این فکر کنند که چرا کودک من به تکرار این بازی خاص نیاز دارد؟ آیا مگر قرار نیست اینطور باشد که بازی ها و قصه های جدید برای کودک جذاب تر باشند؟ جواب در این حقیقت است که بازی برای کودک صرفا جنبه سرگرمی و وقت گذرانی ندارد، همانطور که گوش سپردن به صدای قصه گو هنگام خواب، صرفا برای راحت تر به خواب رفتن او نیست. قصه و بازی برای یک کودک کارکردهای گوناگونی دارد.
در این بخش به درخواست قصه های تکراری از سمت کودک می پردازیم. در اغلب قصه ها شخصیت هایی وجود دارند مانند جادوگر بدجنس، نامادری بدجنس، پیرزن مهربون، فرشته مهربون، مرد خشن، دیو یا هیولای ترسناک و … . تمام این شخصیت ها دارای رفتارها و احساساتی مثبت و یا منفی می باشند: خشم، عصبانیت، حسادت، عطوفت، کمک به دیگری، انتقام گیری، نفرت، وحشت، ترس و …، که بسیاری از این احساسات، بویژه از نوع منفی آنان مانند نفرت و خشم برای کودک قابل تحمل نمی باشند؛ به این معنی که کودک تمام این احساسات را مانند هر آدم دیگری در وجود خود دارد، ولی نمی تواند وجود آنان در خودش را تحمل کند و بپذیرد. این همه حس و هیجان در وجود یک فرد نیاز به تخلیه ، ابراز و حل و فصل دارد. در اینجا قصه به کمک کودک می آید و کارکرد خود را پیدا می کند. کودک با شخصیت های قصه همانند سازی می کند، خود را جای آنان می گذارد تا بتواند احساسات غیر قابل تحملی که دارد را در هیبت آن شخصیت تجربه کند، سپس چاره ای برای آن احساسات بیندیشد. بسیاری از قصه ها بگونه ای هستند که کودک می تواند پایان قصه و یا نقاط نامعلومی که در بین قصه وجود دارد را با تخیل خود پر کند و تکه هایی را به قصه اضافه کند. هر کودکی بنا بر نیازهای هیجانی و احساسات خود، قصه را بازسازی می کند و روایت جدیدی از قصه می سازد. کودک در هر بار تکرار قصه، این فرصت را به خود می دهد که با این احساسات غیر قابل تحمل، کاری بکند و فرایندی را ایجاد کند که منجر به تحمل آسانتر آن احساسات شود، و یا طبق روایت جدیدی که از قصه ساخته، به حل و فصل آن حس پرداخته باشد و یا راه چاره ای برای آن حس پیدا کند. بنابراین ممکن است تکرار این قصه روزهای طولانی و پیاپی بطول انجامد، ولی روزی خواهد رسید که کودک علاقه چندانی به آن قصه نشان نمی دهد، و آن زمانی است که کودک به نوعی برای آن احساسات چاره ای یافته است.