روش درمانی نوروفیدبک چیست؟
آوریل 16, 2016چه کنیم در سنین بالا دچار سکته مغزی نشویم؟
آوریل 17, 2016آنچه می خوانید مصاحبه روزنامه رسالت با سرکار خانم فاطمه خوشپور روانشناس مجموعه صدای زندگی درباره اختلال یادگیری کودکان می باشد.
روانشناسی یادگیری یکی از مباحث بنیادی در علم روان شناسی است که تحقیقات فراوانی را از سوی دانشمندان این علم، به خود اختصاص داده و نظرات گوناگونی در خصوص آن عنوان شده است.
یادگیری تغییر در رفتار است. به سخن دیگر، پس از یادگیری، یادگیرنده قادر به انجام کاری خواهد بود که پیش از یادگیری نمیتوانست آن را انجام دهد. در سیستم آموزشی یکی از چالشهای فرارو، اختلال یادگیری دانشآموزان و فقدان توانایی لازم جهت یادگیری دروس و به حافظه سپردن مطالب و نیز درک دقایق و نکتههای درسی است.
اما سوال این است که آیا میتوان با این اختلال آسیب زننده مقابله کرد؟ زدن برچسبهای نامناسب به کودکان دارای اختلال یادگیری مانند کودن و نفهم و… چه عواقبی برای آنها خواهد داشت؟ و آیا میتوان از طریق تمرین و انجام فعالیتهای مطابق با علوم مشاوره و روان شناسی از بروز این اختلال جلوگیری کرد؟
امروزه اختلال یادگیری در بعضی از کودکان معضلاتی را برای والدین و متولیان آموزش در مدارس ایجاد کرده است؛ اما کدام دانش آموزان دارای اختلال یادگیری هستند و کدام فاقد انگیزه کافی برای یادگیری میباشند؟
فاطمه خوشپور کارشناس ارشد مشاوره و راهنمایی و کارشناس تکنولوژی آموزشی در گفتگو با رسالت به این پرسشها پاسخ داده است.
وی معتقد است شناسایی کودکان دارای اختلال یادگیری و مهارت افزایی آنها در سنین پایین، از اهمیت زیادی برخوردار است، به گونهای که میتواند این اختلال را مهار سازد.
مشاور مرکز مشاورهای «صدای زندگی» که دارای تحقیقاتی در زمینه اختلال یادگیری در کودکان است، خاطرنشان میسازد که زدن برچسبهایی مانند کودن و نفهم به کودکان دارای اختلال یادگیری از سوی اولیاء مدرسه و یا والدین بسیار آسیبزننده خواهد بود و قادر است مشکلات جدی را در بزرگسالی برای این کودکان به وجود آورد.
خوشپور میگوید: در تحقیقاتم متوجه شدم در بسیاری از کودکانی که دچار اختلال یادگیری میشوند در واقع، زنجیرهایی از یادگیری در آنها مفقود شده است.
وی معتقد است که کودکان دارای اختلال یادگیری باید تا قبل از شش سالگی شناسایی شوند و کار درمانی بر روی آنها انجام شود.
به گفته کارشناس تکنولوژی آموزشی، چنانچه والدین فرزند خود را در سنین سه و چهارسالگی به مشاوران ارجاع دهند، میتوانند از بروز اختلال یادگیری در او پیشگیری کنند! این گفتگو فرارویتان قرار دارد.
اختلال یادگیری چیست و کودکانی که اختلال یادگیری دارند چه مشخصاتی دارند؟
معمولا اختلال یادگیری کودکان را معلمها در مدرسه تشخیص میدهند. وقتی معلمی در مقطع پیشدبستانی یا کلاس اول و دوم (در این سه مقطع کودکان دارای اختلال یادگیری معمولا شناسایی میشوند) کودک را به روانشناس ارجاع میدهد، او مورد بررسی قرار میگیرد که در زمینه خواندن، نوشتن و ریاضی آیا نسبت به همسالان خود، شش ماه تا یک سال عقبتر هست یا نه؟! این کودکان از نظر هوشی باید هوش بهنجار یا متناسب داشته باشند. اگر هوششان کم باشد جزء کودکان استثنایی طبقهبندی میشوند. اگر هوش کودک طبق آزمون «وکسلر» از ۸۰ به پایین باشد به مدارس استثنایی ارجاع داده میشوند تا کاردرمانیهای وسیعی روی آنها انجام شود و بتوانند آنها را آموزش بدهند. اگر هوش بین ۹۰ تا ۱۱۰ باشد، هوش بهنجار است و ما میتوانیم روی آنها کار کنیم و کاردرمانیهایی که انجام میدهیم متناسب با شرایط کودک است. مثلا اگر در خواندن مشکل داشته باشد، یکسری کاردرمانیهایی را خواهد داشت و اگر در نوشتن مشکل داشته باشد، کاردرمانیهای مخصوص نوشتن و دیکته انجام میشود. اگر در زمینه استدلال و ریاضی مشکل داشته باشد، در این زمینه کار میکنیم.
پایان نامه خود من در مورد نظریه «گتمن» در مورد کودکان کلاس دوم دبستان بود و من در تحقیقات خود متوجه شدم، در بسیاری از کودکانی که دچار اختلال یادگیری میشوند در واقع، زنجیرههایی از یادگیری در آنها مفقود شده است. طرحی به شهرداری دادیم به نام «پایش یادگیری» که هماکنون در حال انجام است. پیشنهاد من این بود که پایش از سن خیلی کم انجام شود. مثلا اینکه در مورد بچه یکساله والدین چه انتظاراتی از او دارند، به او آموزش بدهند و او بازخورد نشان بدهد. بچه دو ساله و… . کودکان از نظر اختلال یادگیری باید تا ۶ سالگی (که زمان پیش دبستانی است) غربال شوند. برای اینکه تا قبل از آموزش در مدرسه بچهها شناسایی بشوند و کاردرمانی روی آنها صورت بگیرد.
با توجه به آزمون «وکسلر» یا آزمون هوش، ما هوش کلامی و غیرکلامی بچهها را میسنجیم اگر بین دو آزمون اختلاف ۱۵ نمره و یا بیشتر باشد همان جا، تشخیص اختلال یادگیری داده میشود که بعد از آن روان شناسان باید روی بچهها کار کنند تا این نمره را به حال متعادل برسانند.
آیا میتوان درصد هوش کودکان را بالا برد؟
شاید تا چندین سال قبل نظر در مورد هوش این بود که بچه از زمانی که به دنیا میآید هوشش یک اندازه است و قابل تغییر نیست ولی با کارهایی که مشاوران و روان شناسان از طریق آزمونهای هوش انجام دادند متوجه شدند که قابل دستکاری است. محیطهای غنی و سرشار از آموزش برای بچهها ایجاد یکسری رشتههای عصبی در مغزشان میکند که میتواند یادگیری را در آنها افزایش دهد.
والدین چگونه میتوانند تشخیص بدهند که کودکشان دارای اختلال یادگیری است. آیا عدم موفقیت کودک در درس، نشانه اختلال یادگیری است؟ آیا ممکن نیست که به دلیل تنبلی و بیانگیزگی باشد؟!
تشخیص این مسئله مثل تشخیص بیش فعالی از اضطراب است. بچههایی که اضطراب دارند بیقرارند. بچههایی که بیش فعال هستند هم بیقرارند. مشاور یا روان پزشک باید تشخیص بدهد. در خصوص اختلال یادگیری و مسائل تنبلی در درس و عدم اعتماد به نفس و عزت نفس پایین، روانشناسان و مشاوران باید تشخیص بدهند. در وهله اول هم والدین انتظار نداشته باشند که در یک جلسه این مسئله تشخیص داده بشود! چون یکی، دو بار باید مصاحبه بالینی قوی از آنها به عمل بیاید. شرایط رفتاری والدین باید رصد شود. باید دید والدین به شکل کمالگرایانه از کودک انتظار دارند که همه امور را در سطح بالایی مدیریت کند و یا اینکه بچه شخصیتی دارد که انگیزهای برای درس خواندن و یا انجام تکالیف ندارد! گاهی والدین، به جای اینکه مشوق کودکان باشند به حالت تهدید برخورد میکنند و کودک را نسبت به درس و مدرسه دلسرد میکنند و به این ترتیب، «درس» به عنوان مقولهای سرزنشکننده و نگران کننده برای کودک مطرح است کما اینکه وقتی مدرسه تعطیل میشود او با خوشحالی به خانه برمیگردد. میخواهم بگویم هم جو آموزشی باید جو انگیزشی باشد و معلمهای محترم جوی را درست کنند که دانش آموزان احساس خوبی برای درس خواندن داشته باشند و هم والدین باید در بچههای خود ایجاد انگیزه درس خواندن بکنند.
زود به دنیا آمدن بچهها میتواند عاملی برای بروز اختلال یادگیری در آنها باشد؟
اگر کودک دچار اختلال یادگیری باشد، چند سوال داریم. اول اینکه آیا کودک زودتر از موعد مقرر به دنیا آمده یا خیر؟ کودکانی که ۷ ماهه و یا ۸ ماهه به دنیا آمدند و در دستگاه نگهداری شدهاند یکی از کاندیداهای اختلالات یادگیری هستند چون به آن رسیدنی که منظور بوده نرسیدهاند. مسئله بعدی نشستن بچهها، دندان درآوردن، راه رفتن و تمام زنجیرهای است که خدمتتان عرض کردم. اگر این زنجیرهها به درستی به هم متصل شده باشد ما انتظار داریم که بچه رسیدن کاملی داشته باشد. اینکه خدمتتان عرض کردم تعریف اختلال یادگیری این است که بچهها هوش بهنجار دارند اما ۶ ماه تا یکسال از همسالان خود عقبترند. این مسئله، یا ژنتیک است و یا اینکه ممکن است محیطی باشد.
علل بروز اختلال یادگیری در کودکان، فیزیولوژیکی است یا ژنتیکی و یا رفتاری؟
روانپزشکان معتقدند یکسری مسائل مغزی علت اصلی است. اینکه بچه کامل رسیده نشده و در دستگاه نگهداری شده، تزریقهایی به سرش انجام میشود که ممکن است آسیبهایی ایجاد کند. البته نباید والدین را در این زمینه ترساند که فرزندشان ممکن است دچار اختلال یادگیری بشود اما این کودکان ممکن است کاندیدای این مسئله باشند. ۵۰ درصد مسائلی که اتفاق میافتد ژنتیک است و ۵۰ درصد محیطی است. وقتی محیط غنی باشد یعنی مادر و پدر والدینی باشند که با بچه زیاد صحبت کنند و برایش شعر بخوانند و کودک را در معرض آموزشهای مناسبی قرار دهند، اسباب بازیهایی برایش تهیه کنند که نیاز به ساختن و خراب کردن دارد، مسلما تاثیرگذار خواهد بود! ما معتقدیم حتما برای بچهها اسباب بازیهایی تهیه شود که بتوانند آن را درست و خراب کنند! مشاوران میتوانند به والدین بگویند در هر سنی چه اسباببازیهایی تهیه کنند که محیط آموزشی غنی برای کودک فراهم شود.
ما انتظار نداریم کودک قبل از مدرسه بتواند بخواند و بنویسد چون اینها را در مدرسه یاد میگیرد و اگر زودتر یاد بگیرد در مدرسه حوصلهاش سر میرود و بیقرار میشود.
بچههایی که کمحافظه هستند و حافظه کوتاه مدت خوبی ندارند، آیا جزء کودکان دارای اختلال یادگیری هستند؟
گاهی پایین آمدن تمرکز در کودک ناشی از رفتارهای اضطراب برانگیزی است که والدین به بچهها دارند! آنقدر از کودک سوال میپرسند و از او می خواهند که آنچه را یاد گرفته، برایشان توضیح بدهد که بچه میترسد! این مسئله میتواند حافظه را مختل کند. اما بعضی از بچهها ممکن است حافظه کوتاه مدت ضعیفی داشته باشند. اگر مسئله جسمی وجود نداشته باشد مثل تیروئید، کم خونی و سوء تغذیه و احساس کنیم که کودک حافظه کوتاه مدت ضعیفی دارد، باید یکسری از بازیها را با او انجام بدهیم. یکی از بازیهای مفید در این زمینه، کارتهای دیداری مخصوص بچههاست. این بازی که کودک باید عکس آن کارت را به خاطر بسپارد بسیار کمک کننده خواهد بود. مسئله دوم، دادن یکسری مسئولیت به بچههاست. از بچه بخواهید برایتان یک لیوان آب بیاورد، اگر فراموش کرد به حالت بازی چیزهای مختلفی را از او بخواهید که برایتان بیاورد. تا حافظهاش قوی بشود. گاه والدین کمحافظه بودن بچهها را دلیلی بر خنگ بودن او میدانند و این برچسبها را به او میزنند و سرزنش میکنند، باید از این کارها حتما پرهیز بشود. اگر والدین بارها به کودک خود بگویند که تو کودن هستی و یا نمیفهمی حتما بسیار آسیب زننده برای کودکان خواهد بود.
شما چه توصیهای به والدین در مورد اختلال یادگیری فرزندانشان دارید؟
حتما بچهها را بین ۳ تا ۴ سال نزد روانشناسان و مشاوران ببرند، برای اینکه آنها را تست کنند. یکی از آزمونها «آدمک گودی ناف» است که بچهها نقاشی بکشند تا ما بفهمیم آیا کودک متوجه اجزاء هست یا نه! یا میتواند از دستهایش به درستی استفاده کند یا خیر! چون بعضی از بچهها اصلا نمیتوانند مداد را درست در دست بگیرند. وقتی میپرسیم آیا کودک نقاشی میکند؟ مادر میگوید: چون ممکن است دیوار را خط بکشد من اصلا به او مداد ندادهام! این کودک وقتی وارد مدرسه میشود برچسب کودن و عقبمانده ذهنی بودن میخورد. در حالیکه کودک اصلا در معرض مداد و نقاشی قرار نگرفته است. پیشنهادم این است که تا ۴ سالگی حتما کودک را نزد مشاور ببرند. یکسری آموزشهایی را از مشاوران یاد بگیرند و برای بچهها انجام بدهند تا وقتی کودکان وارد مدرسه میشوند دچار دلزدگی نشوند. یکی از مسائل مهم این است که وقتی کودک وارد مدرسه میشود هویت موفقیتش تبدیل به هویت شکست میشود. چون نمیتواند انتظارات بحق سیستم آموزشی را برآورده کند. لذا برچسب تنبل بودن یا کودن بودن و یا بیمسئولیت بودن میخورد و با این برچسب شکست بزرگ شود و لذا ممکن است نسبت به همسالان خود حس خوبی نداشته باشد. اگر والدین زودتر مراجعه و اطلاعات دقیقی دریافت کنند یقینا میتوانند از اختلال یادگیری کودکان پیشگیری کنند به جای اینکه در بزرگسالی مجبور به درمان او بشوند.
در بزرگسالی مجبور به درمان بشوند؟!
بله گاهی کودک تا کلاس چهارم بالا میآید ولی چون مقطع چهارم درسها سخت میشود، گیر میکند و متوقف میشود. لذا ترجیح بر این است که کودکان را در سنین سه، چهار و پنج سال غربالگری و پیشگیری کنند و آموزش غنی بدهند تا وقتی کودک وارد پیش دبستانی و دبستان میشود موتور آموزشش از قبل روشن شده باشد.
سخن آخر…؟
والدین باید در پی ارتقای مهارت آموزشی فرزند خود باشند تا بتوانند جلوی اختلال یادگیری را بگیرند. کودکان در جلسات مشاوره با مشاوران، مهارت کسب میکنند. یاد میگیرند که چگونه هماهنگی دیداری و حرکتی و هماهنگی چشم و دست داشته باشند. متاسفانه گاه والدین فکر میکنند که کودک باید بتواند بخواند و یا بنویسد! پیشنهادم این است والدین دنبال مهارت آموزشی به کودکان خود باشند.